در سوگ سپهبد شهید قاسم سلیمانی/دریغا تهی از تو ایران زمین

چهارشب مانده است تا روز واقعه. خبرمی رسد که گاردین او را در میان ۱۰ چهره تاثیرگذار معرفی کرده است . چهره ای که براساس برآورد این روزنامه در سال جدید میلادی می توانست عرصه سیاست و روابط بین المللی را تحت تاثیر خود قرار دهد .

فرنگیس شنتیا

نخستین بار نیست که او را در فهرست اثرگذارترین ها جای می دهند . آرشیو عکس تحریریه را جست و جو می کنیم ، فضای مجازی می گردیم و می گردیم تا شاید عکسی از او پیدا کنیم که تکراری نباشد اما چیزی جز همان چند عکس محدود همیشگی نصیب مان نمی شود . سردارباشی و این همه بی نام و نشان ؟! سردار باشی و این همه خاموش ؟! آن هم در جهان امروز عربده ها و رجزها و توییت ها و شعارها ؟!
و چه کسی خبرداشت که قرار است چند شب دیگر رفتنش نیز مانند بودنش ، چنان غریب و آن جهانی باشد که هیچ دوربینی نتواند از وجود رشیدش چیزی به ثبت برساند .
سردار سلیمانی . سردار قاسم سلیمانی . سردار سپهبد قاسم سلیمانی . نامت سینه به سینه در تاریخ این سرزمین خواهد ماند هرچند که گریزان از نام ها و نشان ها بودی وحضور عزیزت شانه به شانه سرداران این دیار مفتخرمان خواهد کرد به ایرانی بودن . به ماندن . به نگریختن . به صبر پیشه کردن و ایمان داشتن به این که فردا روز دیگری است .
جاودانه باد نام بلندت که بزرگ بودی ؛ چنان بزرگ که هرگز مردمان سرزمینت را با خط کشی های زخمت به خودی و غیر خودی تقسیم نکردی و این گونه است که روز رفتنت ، روز عزای عمومی یک ملت است . مرد بی رنگ . مرد بی جناح . مرد بی تریبون . مرد دلزده از پراگماتیسم ها و نئو پراگماتیسم های آلوده به سیاست . مردی که همه ملت را از خودت می دیدی.
چگونه می توان از تو آموخت که نترسید و کمر به کشتن جهالت بست ؟ آنگونه که تو آن لکه ننگ را از پیشانی بشریت زدودی . سردار پیروز همه میدان های نادانی و جهل . سردار قرن سربریدن ها . سردار قرن درد. صدایت هنوز از قلب فاجعه به گوش می رسد ؛ آنگاه که می گفتی :‌
« من دیدم … در همین دیاله کودکی را از سینه مادرش گرفتند. او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند لای پلو گذاشتند و برای مادرش فرستاند ».
« من دیدم یک طفل را در شرق حلب سر بریدند. با خنده و تفریح از طفل سوال می کردند سرت را ببریم یا با تیر تو را بکشیم؟ و سرش بریدند … داعش این عصاره خباثت … این جنایت وحشتناک در سابقه تاریخ بشریت نایاب است ».
«من دیدم ۲۲۰۰ نفر از جوانان دانشکده اسپایکر عراق را دست بسته سربریدند و تیرباران کردند، هزارن زن و دختر ایزدی را بین خودشان به حراج گذاشتند … ما که در حال رفتن هستیم اما این تاریخ است که این دوره را برای آیندگان شرح خواهد داد».
تو دیده بودی و نادیده ما بودیم و ماییم که انگشت اتهام به سمت هم دراز می کنیم برای یکدیگر را از میدان به در کردن . جان می دهیم برای یک صندلی . یک میز . یک منصب . یک عکس یادگاری گرفتن. رنگ عوض می کنیم و سُر می خوریم از آغوش این جریان به آن جریان .
چگونه می شود بزرگ بود و چون تو دنیا را به هیچ انگاشت ؟ سردار بی زرق و برق که فرمان شبیخون به قامت رشیدت را شقی ترین گونه ی آدمیزاد داد. بیچاره ترین و فرو ریخته ترین نماد سرمایه داری ….تفاله بدبوی آغوش پورن استارها ، تفاله بی قواره ی قمارخانه ها ، تفاله بدشکل ابتذال.

سردار سلیمانی . سردار قاسم سلیمانی . سردار سپهبد قاسم سلیمانی . نامت سینه به سینه در تاریخ این سرزمین خواهد ماند هرچند که گریزان از نام ها و نشان ها بودی وحضور عزیزت شانه به شانه سرداران این دیار مفتخرمان خواهد کرد به ایرانی بودن . به ماندن . به نگریختن . به صبر پیشه کردن و ایمان داشتن به این که فردا روز دیگری است .

The post در سوگ سپهبد شهید قاسم سلیمانی/دریغا تهی از تو ایران زمین appeared first on توریسم آنلاین.

درباره نویسنده: administrator

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *