اسپویل شدن «خانه پدری» و لو رفتن سوژه فیلم ، آن هم پس از گذشت ۹ سال از اولین اکران آن ، چیزی از اقبال عمومی برای تماشای آن کم نکرد . فیلمی که به دلیل آن چه که خشونت بیش از اندازه فیلم از آن یاد شد ، از پرده های سینما پایین آمد و پس از توقیف چند روزه به دستور دادستان و حذف صحنه هایی که خشونت بار ارزیابی شد ، برای سومین بار به روی پرده رفت .
فرنگیس شنتیا
اما جنجال ممیزی برسر خانه پدری و توقیف چندباره آن ، به طور حتم بزرگترین برگ برنده ای شد برای کارگردان فیلم ، تا جایی که آن را در فهرست ۵ فیلم پر فروش هفته جای داد . وضعیتی که شاید در شرایط عادی و به دور از تهییج رسانه ای ، هرگز این چنین رقم نمی خورد و کنجکاوی مخاطب را برای تماشای فیلم تا این حد برانگیخته نمی کرد .
اما در یکی دو هفته اخیر انتشار نسخه بدون سانسور «خانه پدری» در شبکه خانگی؛ ولع تازه ای را برای تماشای صحنه های جنجالی فیلم در مخاطب شکل داد . تب و تابی که به سرعت و در همان دقایق آغازین فیلم جای خود را به سرخوردگی و پشیمانی می دهد .
فارغ از ریتم کند و ملال آور فیلم در یک روایت خطی و کلاسیک و ضعف شخصیت پردازی ها در قصه ای کسالت بار و دیالوگ های کشدار و تهی از معنا ، خوانش جامعه شناسانه «خانه پدری» ما را به کلاژ کج و معوج و بی ارزشی در توصیف وضعیت زنان طی ۷۰ سال گذشته می رساند.
دختری در مظان بی عفتی که به دست پدر و برادر خود کشته و در خانه پدری دفن می شود ، مادری منفعل و به حاشیه رانده که تنها کنش قابل اعتنای او در فیلم جان سپردن است ، خواهری کتک خور که در پاسخ هر حاضرجوابی اش یک ضربه مشت از جانب شوهرنصیبش می شود و این قربانیان زجرکشیده و تو سری خور در همان زیر زمین خانه پدری نسل به نسل بازتولید و بازنمایی می شوند بی آنکه مخاطب حتی رغبت کند برای آن ها دل بسوزاند .
دختر نسل بعدی برای فرار از ازدواج اجباری خودکشی می کند . دختر نسل بعدتر که پا را فراتر گذاشته و در زیرزمین خانه پدری قرار است برای خود کسب و کاری راه بیندازد ، تحقیر می شود و سیلی می خورد و پاسخ این ارعاب و سیلی ادراری است که بر زمین پهن می شود . حتی وقتی مخاطب به جهان امروزی عروس خانواده که دانشجوی پزشکی است سر می زند ؛ جز تماشای موجودی حسابگرکه در یک معادله عاطفی – اجتماعی این پا و آن پا می کند ، چیزی دستش را نمی گیرد . موجودی که تنها تفاوتی که از خود عرضه می کند ، تشخیض سکته مغزی پدر شوهرش است و زمانی که در زیر زمین خانه پدری سایه روشن یک فاجعه بر او پدیدار می شود همان موجود علیلی را نمایش می دهد که جز پذیرش وضعیت موجود چاره ای در خود نمی بیند.
پیرنگ اصلی «خانه پدری » به طرز زننده ای بر مبنای کلیشه های جنسیتی بنا شده است و اگر تا کنون تلویزیون به عنوان نماد بازنمایی آشکار و پنهان گفتمان های جنسیتی مثال زده می شد ؛ از این منظر خانه پدری رسانه ملی را روسفید کرد .
عناصر زنانه گزینش شده در خانه پدری همه از دم مفلوک ؛ بی خاصیت و قربانی برده وار انگاره های ذهنی مردسالارانه هستند و این تصویرسازی کاریکاتورگونه از فلک زدگی زنانه تا حدی به خود اجازه تاخت و تاز و پیشروی می دهد که یک لحظه مخاطب به زیست اجتماعی- فرهنگی کارگردان در جامعه فعلی ایران شک می کند . آیا روند کنشگری زنان در برابر تفکرات قالبی مردسالارانه از هفتاد سال پیش تا کنون به خیس کردن زمین ختم می شود ؟ صحنه ای مشمئز کننده و تحقیر آمیز که برای زن هفتاد سال پیش و زن امروز با اصراری نابجا تکرار می شود .
از دیگر سو آیا جهان مردانه ایران همیشه باید محدود به همین آنتاگونیست اغراق آمیز و تکراری و پرشباهت به روایت های تهمینه میلانی باشد؟ کهن الگویی خشن که جز کتک زدن و ظلم کردن و به بردگی گرفتن آن دیگری ، کاری از دستش برنمی آید!
آن چه در همه این سال ها به عنوان روایت گری از وضعیت زنان در نظام اجتماعی ایران خود را در سینما به تصویر می کشد ، در بیشتر موارد چیزی نیست جز حقیقتی تلخ که “گی تاچمن” پژوهشگر حوزه ارتباطات ، از آن به عنوان فنای نمادین یاد می کند . پروسه ای بی رحم در دنیای رسانه که جز بازتولید جایگاه فرودست زنان ، به حاشیه راندن هر گونه کنشگری زنانه و محو هر گونه الگوی مثبت در میان این جنس ، هنر دیگری ندارد و فعلا خانه پدری برجسته ترین سمبل و نماد برای این این فنای نمادین در سینمای امروز ایران است .
The post خانه پدری ؛ کلنگی و پوسیده/ فیلمی برای ندیدن appeared first on توریسم آنلاین.