اگر کمی موشکافانه نگاه کنیم، این روزها در حقیقت معماری ایران ،به نوعی با گسستگی فرهنگی و انقطاع از ارزشها دست و پنجه نرم می کند.
به گزارش«توریسم آنلاین» نفوذ تفکرهای نیمه مدرن تقلیدی، با تحت الشعاع قرار دادن زندگی اجتماعی و فریفته شده به اندیشه های غیربومی موجب گسست و لجام گسیختگی دربخشی ازفرهنگ جامعه گردیده که این موضوع در اصل از عدم شناخت و تسلط به اصول و مبانی معماری بومی-ایرانی و ضعف پایه های طراحی و نداشتن خلاقیت و نوآوری به وجود آمده و سلطه ی فرهنگ غیرایرانی را به فرهنگ و سنت های گذشته ایرانی برتری داده است.
از سالهای دور با توجه به ارزش های حاکم برعموم جامعه این سرزمین مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه را یک تکلیف برای همگان اعلام کرده است.
هرچند تغییر المان های زندگی،رشد جمعیت،گسترش ارتباط های جمعی در فضای مجازی و… موجب شده که بسیاری از شیوه های زندگی عمومی مردم جامعه دچار تغییرات شگرفی شود و حتی در بعضی جاها ارزش و ضد ارزش جای خود را عوض کرده اند.این روزها انتقاد از وضعیت معماری در کشورمان شدت زیادی گرفته و حتی این داستان،تبدیل به موضوعی برای برگزاری نشست ها و محافل مختلف معماری شده است.
بسیاری از کارشناسان حوزه ساخت وساز و تحصیل کرده های معماری،انواع مدل های مختلف انتقاد را از اوضاع معماری امروز ایران عنوان کرده و شگفت آنکه این انتقادات و خرده گیری ها شامل یک زمینه خاص نمی شود و کلیت معماری روز را اعم از نمای ساختمان ها ،صورت کلی طراحی شهرها ،بلندمرتبه سازی،کمبودهای محیط زیستی و دهها زمینه و کمبود دیگر را در برمی گیرد.
اما برای بررسی این موضوع باید دید اساسا معماری یک تجمل بی کاربرد و فانتزی است یا اینکه می تواند تاثیر بر زندگی انسان داشته باشد والبته جواب هم کاملا آشکار است.یک معمار به وسیله فضایی که ایجاد می کند در حقیقت به مصرف کنندگان و مخاطبین خودش می گوید که چه حالات و چه رفتاری باید داشته باشند .وقتی پنجره ای در جایی کار گذاشته شده یعنی که به افراد می گوید از این نقطه باید نگاه کنند.
اینها جنبه رفتاری است و باید توجه داشت که یک معمار علاوه بر این رفتارها حالات انسان ها را هم تحت تاثیر قرار می دهد مثلا اگر یک جایی کم نور ،تیره ،پرنور،کوچک یا بزرگ باشد،این را همه متوجه می شوند که وقتی وارد یک فضایی می شوند حالاتشان هم تحت تاثیر آن فضا قرار می گیرد.مسلما اگر دیوارهای یک اتاق قرمز یا زرد یا سفید شوند روحیاتی که در آن اتاق پیدا می شود تغییر پیدا می کند .
انسان هم جز رفتار و حالات که چیز دیگری ندارد،زندگی ما در رفتار و حالات ما تجلی پیدا می کند .زندگی یعنی مجموعه رفتار و حالات انسان .نکته ای که خیلی مهم است و باید بهش توجه شود این است که معمار طراح ساختمان نیست ،بلکه طراح شکل زندگی انسان است .
بنابراین در پاسخ این پرسش که آیا معماری بر سبک زندگی انسان تاثیر می گذارد یا نه ؛باید گفت بزرگترین کاری که معماری می کند همین تاثیر گذاشتن بر سبک زندگی انسان است .سبک زندگی هم یعنی منش و روشی که انسان در زندگی از آن تبعیت می کند.
پس می توان این پرسش را مطرح کرد که چرا معماری امروز ما تا این اندازه هدف انتقادات متعدد است و چه کمبودی این اعتراضات را باعث شده است ؟
انسان هایی که در گذشته زندگی می کردند،به دلیل تبعیت از نوعی سنت اجتماعی ،هم بیرون شان را می فهمیدند و هم درونشان را و هم کیفیت تعامل با دیگران را می فهمیدند و می دانستند کی ،کجا و چگونه همه باید با همدیگر باشند و به این ترتیب فضای مسجد ومیدان و بازار و حسینیه را برای اوقات و اشکالی که باید با همدیگر باشند می ساختند .
ما در محله های قدیمی مان تعداد زیادی گشودگی فضایی داریم که در آنها چند درخت وجود دارد ،چند فضای براورده شدن مایحتاج مردم مانند سقاخانه و حمام و آرایشگاه و شاید یک مسجد کوچک وجود دارد که جذب کننده عموم مردم هستند .به دلیل تجمع مردمی می بینیم که گذرها حتی سربسته هستند تا مردم زیر آفتاب و باران و برف هم بتوانند در ان ها تجمع کنند .
در واقع این سلسله مراتب که در مقیاس کلانش از میادین بزرگ و راسته های بازارها تشکیل می شود ،آرام آرام با یک ریتم شریانی آرام تقسیم می شوند به کوچه ها و پس کوچه ها و بن بست ها و این ادامه دارد تا می رسد به مراحلی خصوصی تر حتی در این شرایط خصوصی تر که مثلا در یک بن بست سه خانه وجود دارند که همه شان هم همدیگر را می شناسند و عصر ها هم خانم های خانه ها دور هم جمع می شوند ؛وقتی به داخل خانه ها می رسیم می بینیم که آن جا هم یک قسمت بیرونی وجود دارد و یک قسمت خصوصی تر یا اندرونی .یعنی این سلسله مراتب از بازار تا اندرونی خانه به یک سلسله مراتب دقیقی تقسیم شده است .
این سلسله مراتب در تمام شئون زندگی ما حتی خوردن و خوابیدن و مهمانی رفتن و پذیرایی کردن هم بود .در داخل خانه ها هم بود .الان وقتی در آپارتمان را باز می کنید در اغلب مواقع اولین دری که می بینید در توالت خانه است .
در حالی که در خانه های قدیمی چنین نبوده،این ها امور ثانوی بودند که در گوشه های دورتر قرار می گرفتند اما امروز این سلسله مراتب کاملا از میان رفته است .
خانه هایی امروزه هست که در کنار بزرگراه قرار دارند .این خانه اگر چه ممکن است از نظر رفت و امد راحت باشد اما از نظر سلسله مراتب کاملا مخدوش است . شاید بتوان گفت از منظری دیگر نادیده گرفتن کارکرد اجتماعی معماری در سطح جامعه،موجب به وجود آمدن بسیاری از انتقادها شده است.
اما در واقع معماری در سرزمین ما دارای اولویت های فراموش شده ای است که داشتن حال خوب در یک فضا عصاره معماری است .هر گاه صحبت از کیفیت در فضای سکونت می کنیم یاد خانه های قدیم در کاشان ،اصفهان ،تبریز و شیراز می افتیم ؛چرا وقتی می دانیم کیفیت چیست خودمان را راضی می کنیم در چنین فضاهایی زندگی کنیم ؛چرا فضاهایی که در ان کار و خرید و زندگی می کنیم حال شان خوش نیست و در آن ها زندگی جاری نیست ؛چرا حساسیتمان نسبت به کیفیت تا این حد کم شده است .
آنچه از دیدگاه معماری وجود داشته سه پارامتر اصلی آسایش ،آرامش و آراستگی است و هر معماری کوشیده کیفیت را به کمک این سه پارامتر ایجاد کند .منظور از آسایش آسایش جسم است .
آرامش هم بیشتر با روح و روان سر و کار دارد .انعطاف پذیری در فضای معماری و این که در آن هم خلوت و هم زاویه دید وجود داشته باشد یکی از ویژگی هایی است که ارزش یک اثر معماری را روشن می کند .
هم چنین باید توجه داشت که این انعطاف پذیری با عوامل و عناصر و موادی قابل حصول است و در واقع با این المان ها می توان یک فضا را به حریم بدل کرد . البته باید مدنظر داشت که حوزه های روانی این قضیه شدیدا به امکانات ،اختیارات ،نیازها ،شرایط و نیز ایدئولوژی و جهان بینی یک جامعه مربوط می شود.
این جاست که باید با توجه به ایدئولوژی و دیدگاه یک جامعه ،معمار بتواند نگاهی متناسب با آن شرایط را در طراحی ها و ساخته هایش داشته باشد،مثلا در دوره مدرنیسم چون بنا را بر داشتن زاویه دید می گذارند ،در بناهایشان از پنجره های بزرگ استفاده می کنند ؛حالا ما می آییم و همان کار را تکرار می کنیم ،با این تفاوت که سه ردیف پرده جلوی پنجره ها آویزان می کنیم .این از نوعی بی فکری نمی آید ؟
از نگاهی دیگر نیز می توان به معماری نگاه کرد و آن بحث کاربردی معماری و امنیت و ایمنی آن است .بارها در مورد زلزله خیز بودن کلان شهرهایی مثل شیراز و تهران و آسیب پذیری این شهرها صحبت شده است.
می توانیم مفاهیم ایمنی و امنیت را واژه های کلیدی چنین بحثی معرفی کنیم،این دو واژه با هم تفاوت دارند ایمنی در مورد مباحثی چون زلزله و …کاربرد دارد ،اما امنیت همیشه کنار چیزی چون تهدید می آید .
مثلا این که نباید شیشه های بزرگ در ساختمان کار شود و …یک جورهایی این بحث مثل جلیقه ضد گلوله پلیس است .درست است که پلیس باید روی هوش و اسلحه اش تکیه کند ،اما اگر اشتباهی شد یا اتفاقی تصادفی رخ داد این جلیقه می تواند او را حفظ کند .
حال باید پرسید راه چاره این آشفتگی و بی سر و سامانی چیست ؟ چگونه باید بر این معضلات غلبه کرد ؟
برای رسیدن به این هدف باید چند مسیر را به موازات هم طی کنیم یکی این که برای فضاهای مختلف – منطبق با هویت و ماهیت آن فضا – پروژه های طراحی شهری گوناگون تعریف کنیم .
در گام بعدی باید برای بافت های مختلف شهرمان طرح های مختلف – مثل طرح تفصیلی بافت تاریخی و …- تهیه کنیم .به موازات این گام ها هم باید بخشی از آشفتگی هایی که ذهن شهروند را درگیر کرده و باعث اغتشاش بصری می شود را حذف کنیم .
اما بیشتر از هر چیز این را باید در یاد داشت که اگر مسایل فرهنگی کهن بومی یک جامعه در برنامه ریزی شهری و طرح جامع شهری یک شهر مد نظر قرار نگیرد ،به جرات باید گفت عملا این طرح برای آن مردم و آن جامعه نیست .
باشد که روزی در سرزمین مان ایران، به این آرزوهایمان جامه عمل پوشانده شود
The post ناله های دردمندانه معماری ایران appeared first on توریسم آنلاین.