زمان جنگ نابرابر و نامراد رژیم بعث عراق، وقتی آژیر خطر اعلام وضعیت قرمز می کرد و ما بچه ها از ترس می لرزیدیم، نوای «یل میدون جنگم چون شیرون شردل/ نترسونم بدون مرگ از مو می ترسه» تو و رفقایت در گروه سرود بچه های آباده بود که بهمان روحیه می داد.
اصلا عوضمان می کرد. طوری که می خواستیم در همان وضعیت ترسناک آژیر قرمز از پناهگاه ها بیرون برویم و با سنگ و چوب و هرآنچه در دسترسمان بود هواپیماهای جنگی صدام را بزنیم!
وقتی پدرانمان و برادران بزرگترمان به جبهه می رفتند و ما دلتنگشان می شدیم «مادر برام قصه بگو» آراممان می کرد؛ تا «قصه بابا» شکل گیرد.
وقتی آل سعود با کشتار فجیع حاجیان در مکه جوی خون راه انداخت، سرود« مهمانی خون» شما غم مردممان را تسکین می داد؛«همه آلاله ها رو سربریدند/ میون مکه جوی خون کشیدند».
در ماه محرم دو نوحه خواندید. دو نوحه ای که جاودان شد. دو نوحه ای که همه ما دهه شصتی ها و حتی قبل از آن هنوز که هنوز است با شنیدن آن است که حال و هوای خاص محرم نصیبمان می شود.
«باز این چه شورش است که در قلب عالم است» را که می تواند بشنود و در دلش شوری به پا نشود؟
«بزن بر سینه و بر سر به حال آل پیغمبر در و دیوار می گرید» را که می تواند بشنود و از حال آل پیغمبر نگرید؟
با هر متر و معیاری که حساب می کنم در زمان هایی که ما دهه شصتی ها -که یک جورهایی نسل سوخته ایم- نه فضای مجازی داشتیم و نه موبایلی و نه حتی تلفن ثابت درست و حسابی و اغلب تلویزیون هایمان هم سیاه و سفید بود این شما و رفقایتان بودید که همراهمان بودید. لحظات خوبمان را می ساختید و به خوبی سرگرممان می کردید.
بله روی سخنم با شماست: مهدی توکل که الان پزشک شدی و رییس بیمارستان آباده ای و مهدی نظری که دیگر تک خوان گروه سرود بچه های آباده بودی و الان هم موسیقی تدریس می کنی؛ «آن سالها» و حتی «این سالها» سلبریتی واقعی «ما»، «شما» بودید به هیچ شک و شبهه ای.
The post سلبریتی من، تویی!/عکس+فیلم appeared first on توریسم آنلاین.