تو را ای کهن ۱۶۴۸۱۹۵ دوست دارم

برای زندگی کردن دو چشم، برای تماشای ۱۶۴۸۱۹۵، صد چشم هم کافی نیست.

کاش وسط شلوغی‌ها و روزمرگی‌های زندگی لحظه‌ای سرمان را بالا بگیریم و به خیام فکر کنیم، به «خوش باش دمی که زندگانی این است.» به همان لحظه‌ای فکر کنیم که آنجا ایستاده‌ایم، بدون حسرت برای گذشته و حتی امید برای آینده. از همین خانه‌ای که در آن ایستاده‌ایم به زندگی نگاه کنیم و دوستش داشته باشیم.

خانه. خانه اولین جایی‌ست که چشممان بهش باز می‌شود. آنقدر نزدیک است که نمی‌توانیم همه‌اش را با هم ببینیم، آن‌‌قدری دور که برای دیدن و فهمیدنش باید سال‌ها را از سر بگذرانیم.

۱۶۴۸۱۹۵ یک خانه است؛ خانه ما، خانه‌ای به وسعت، زیبایی و ناشناختگی یک جهان. اسم خانه که بیاید، بعید است چراغی جز همدلی، گرما و عشق در سرمان روشن شود و چقدر درست است که هیچ‌جا خانه آدمی نمی‌شود.یزد
۱۶۴۸۱۹۵؛ خشت و گل و آجرهای این خانه با هزاران داستان پخته شده‌اند؛ داستان کوه‌ها و بلندی‌ها، رودها و پل‌ها، دریاچه‌ها و آبشارها، خیابان‌ها و کوچه‌باغ‌ها، صدای زنگ دوچرخه‌ها و اذان در کوچه‌های قدیمی، داستان چای‌خانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها و شطرنج‌بازی، داستان جنگل‌های هیرکانی و دشت‌های داغ، داستان دست‌هایی که فرش می‌بافند، داستان مسجد‌ها و کاشی‌های آبی، داستان جاده‌های طولانی، داستان آدم‌هایی که مثل همه آدم‌های جهان با قلب‌های سپید روزهای عمرشان را با هم در  ۱۶۴۸۱۹۵ می‌گذرانند و با دیدن برگ چای معلق در استکان، با دل خوش منتظر مهمان می‌شوند. همه‌ی این‌ها خانه‌اند؛ خانه‌ای برای دوست داشتن و نگاه کردن، خانه‌ای که بی‌دریغ است و سخت دوستمان دارد.

ماسوله

شاید برای دیدن این خانه بزرگ و ۱۶۴۸۱۹۵ پنجره‌‌ای که به این همه زیبایی باز می‌کند، فقط چشم‌های خودمان کفایت نکند. زیبایی‌هایش آنقدر عجیب و جورواجور و شگفت‌انگیزند که هیچ‌وقت نمی‌شود همه‌اش را در یک قاب جا داد؛ یک طرفش برف و سپیدی، یک طرف دیگرش آفتابی و آبی.

برای دیدن خانه‌مان و پنجره‌هایی که به دوستی و عشق باز می‌شوند، چشم‌های خودمان کافی نیستند. همیشه چشم‌های زیادی در دنیا بوده‌اند که راهشان به این خانه باز شده و از هر پنجره‌اش داستانی گفته‌اند؛ از شعر و موسیقی بگیر تا فرهنگ و تاریخ و ‌ هنر.

۱۶۴۸۱۹۵ پنجره از خانه‌مان به روایت چشم‌‌ها:

پنجره اول: «کز آغاز بود آنچه بایست بود»

داستان این پنجره، داستان تمدنی بود که در خانه‌ی ما آغاز شد؛ تمدنی که شرق‌شناس فرانسوی، کالامار، آن را مادر همه تمدن‌های جهان می‌داند. شرق‌شناس‌های زیادی در دنیا هستند که ایران را خانه‌شان می‌دانند؛ علاوه بر ریچارد فرای که وصیت کرده بود کنار زاینده‌رود به خاک سپرده شود.

پروفسور آرتور پوپ، ایران‌شناس و همسرش هم تمام زندگی‌شان را به دیدن و خواندن داستان‌های تمدن پارسی گذراندند و این روایت‌ها را در سرزمین‌های اروپایی و آمریکایی برای مردم دوباره گفتند. این زوج در اصفهان زندگی کرده و از دنیا رفتند و در کنار زاینده‌رود آرام گرفته‌اند.

تخت جمشید

پروفسور آرتور گفته تمدن پارسی، اولین و بزرگ‌ترین تمدن بشری‌ست که پیش از  همه تمدن‌های مصر، هند، چین، یونان و رم وجود داشته و معتقد است دنیا بزرگ‌ترین پیشرفت‌های صنعتی در روزهای ابتدایی بشر را مدیون تمدن پارسی‌ست.

آرتور در یکی از سخنرانی‌هاش در باب بزرگی تمدن پارسی گفته: «اگر گلویی از جنس برنج، زبانی از جنس برنز و عمر نوح را داشتم هم نمی‌‌شد تمامی قصه‌ی این تمدن را بگویم.»

پنجره دوم : بنی‌آدم اعضای یکدیگرند  

اصفهان       

این قصه به ۲۵۰۰ سال قبل برمی‌گردد وقتی که داریوش ایرانی، اولین منشور حقوق بشر را نوشت. ۲۵۰۰ سال برای نوشتن چنین چیزی خیلی زود به‌نظر می‌رسد اما واقعیت این است که این منشور که با عنوان گنج‌نامه هنوز هم روی سنگ‌های کوه الوند نزدیک همدان حکاکی شده، مبنای تعریف مفاهیم حقوق بشر، آزادی در مذهب، فرهنگ اقلیت‌ها و برابری همه نژادها در آن زمان شد.

سازمان ملل در سال ۱۹۷۱ آن را به‌عنوان اولین منشور حقوق بشر معرفی کرد؛ به همه زبان‌های رسمی سازمان ملل ترجمه شد و در سراسر جهان منتشر شد. در حال حاضر نسخه اصلی این منشور که روی خشت پخته مکتوب شده، در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود.

سعدی شیراز هم نسخه شعر همین منشور حقوق بشر  را این‌طور نوشت:

“بنی‌آدم اعضای یکدیگرند          که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به‌درد آورَد روزگار      دگر عضوها را نمانَد قرار

تو کز محنت دیگران بی‌غمی     نشاید که نامت نهند آدمی”

پنجره سوم: از اولین‌ها و نخستین‌ها

تاریخ ایران

بله، خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، آغاز خیلی از قصه‌هایی بوده که زندگی را برای آدم‌های دنیا آسان کرده؛ قصه‌هایی که هر کدامشان یک کتاب حرف دارند.

  • اولین تلاش برای کشاورزی در ایران بود.
  • اولین‌بار سیستم پستی، در ایران راه‌اندازی شد.
  • اولین آسیاب‌های بادی در جهان را ایرانی‌ها ساختند.
  • بانکداری خصوصی نزدیک به ۲۵۰۰ سال پیش در ایران شروع شد؛ به همین دلیل است که واژه‌های چک، بازار و کاروان ریشه در زبان فارسی دارد.
  • سانسکریت، مادر همه زبان‌های جدید دنیا، در ایران جان گرفت.
  • اولین ابزار حسابداری با عمری نود هزار ساله در ایران پیدا شد.
  • آجر؛ اولین بار آجر در ایران ساخته شد.
  • بر اساس شاهنامه فردوسی، اولین زایمان سزارین در ایران انجام شد وقتی که رودابه، رستم را به دنیا آورد.
  • داستان‌های ایرانی نزدیک به ۲۰ هزار سال قدمت دارند.
  • بر اساس اوستا، اولین بار بیهوشی در ایران انجام شد.
  • اولین شاهراه دنیا، جاده ابریشم بود که شرق را به غرب وصل می‌کرد و بخش اصلی‌اش در آسیای مرکزی‌ست.
  • اولین بار در ایران بود که نیروی دریایی صرفا برای عملیات نظامی استفاده شد. برای همین است که کلمه navy از «ناو» به معنی کشتی بزرگ گرفته شده.
  • و در ادامه اولین بار همین‌جا در ایران بود که سکان کشتی اختراع شد.
  • اولین بار داریوش شاه بود که از کشتی به‌عنوان پلی برای گذشتن از رودخانه استفاده کرد تا از نیل بگذرد و مصر را فتح کند.
  • اولین رهبر دنیا که لقب کبیر را گرفت، کوروش بود؛ ۲۰۰ سال قبل از الکساندر کبیر.
  • اولین سیستم مالیاتی، عوارض گمرکی، اسناد و سوابق رسمی و قوانین حقوقی را داریوش کبیر برقرار کرد.
  • داستان کاوه آهنگر و اولین پرچم دنیا را هم که می‌دانید.
  • داستان جالب: شلوار در ایران اختراع شد. در حالی‌که مصر و یونان دامن را ترجیح می‌دادند، روی آثار سنگی پرسپولیس می‌شود شلوارپوش‌ها را دید. برای همین است که واژه پیژامه ((pajama ریشه فارسی دارد و از دو کلمه پا و جامه ساخته شده.
  • اولین انقلاب صنعتی ده هزار سال پیش در ایران شروع شد؛ وقتی که سفال، آجر و شیشه به تعداد کلان تولید شد و دستگاه‌های دوخت و بافت لباس اختراع شد.

پنجره چهارم: صداهایی که فراموش نمی‌شوند

موسیقی ایرانی

از این پنجره، صدای موسیقی می‌آید. کتاب طولانی موسیقی ۱۶۴۸۱۹۵ را باز نکنیم که هزار صفحه‌ است. شروع ماجرای موسیقی اما از همین‌جاست؛ وقتی که راه موسیقی در ایران با اختراع سه‌تار، تنبور و سنتور و بعدتر تار و عود و فلوت و نی آغاز شد.

قصه پنجم: «هنر این فرشه»

فرشبافی

شاید شنیده باشید که قدیمی‌ترین فرش جهان که ۴۵۰۰ سال عمر دارد، ایرانی‌ست. در سیبری پیدا شده و الان در موزه هرمیتاژ لنینگراد روسیه نگهداری می‌شود.

سوای این ماجرا، داستان تاریخی کلئوپاترا، ملکه مصر هم درباره استفاده‌اش از فرش کمیاب ایرانی، زیاد گفته و شنیده شده.

در حال حاضر سه‌چهارم فرش‌های دست‌بافت جهان در ایران بافته می‌شود. بزرگترین فرش دست‌بافت دنیا در سال ۲۰۰۷ در ایران بافته شد.

داستان جالب: بافنده‌ها در هر فرش ایرانی که می‌بافند، یک اشتباه جا می‌گذارند تا مصداقی باشد بر این که هیچ‌چیز جز خدا کامل نیست.

پنجره ششم: «ای بسا کاریز پنهان»

کاریز

این خانه و آدم‌هایش از همیشه در معماری و نوآوری حرف‌هایی برای گفتن داشته‌اند. قصه کاریزها هم سوای این داستان‌ها نیست. کاریزها سیستم تأمین آب‌‌اند که مثل کانال‌هایی در زیر زمین کنده شده‌اند و برای تأمین آب‌ با جریانی کافی و مدام و در تمام طول سال استفاده می‌شوند.

قصه کاریزها آنقدر گفتنی‌ست که تا همین امروز هم ادامه دارد؛ هنوز هم در شهرهای خشک ایران، قنات‌ بهترین روش برای نگهداری و تأمین جریان آب‌ است.

می‌گویند عمر قنات‌های گناباد ۲۷۰۰ سال است. قنات‌های ایرانی یکی از ۲۲ میراث جهانی یونسکو در ایران‌اند که دو معیار فرهنگی کمیته میراث جهانی را دارد؛ گواهی بی‌همتا یا دست‌کم استثنایی بر یک سنت فرهنگی‌اند و نمونه‌ای برجسته در معماری یا تکنولوژی.

پنجره هفتماز خنکی بادگیرها و آب‌انبارها

بادگیرهای یزد

اگر از هنر معماری این خانه باز هم بگوییم، می‌رسیم به بادگیرها که به مثابه پنکه‌ و کولرهای امروزی‌اند؛ هوای خانه را خنک و سبک و تازه نگه‌ می‌دارند. بادگیرها را بالای بام خانه‌ها و آب‌انبارها می‌سازند تا هوای خنک و تازه را به طبقه‌ها و اتاق‌های پایینی برسانند. آب‌انبارها هم در راه خنکی کم نگذاشتند؛ یخچال‌هایی برای نگهداری از آب‌‌های زیرزمینی، ذخیره‌شان برای فصل‌های بی‌آبی و خنک نگه داشتن‌شان. بادگیرها در یزد و کرمان فراوان‌اند و آب‌انبارها در یزد و کاشان.

پنجره هشتم: «ز هر یک دگر شعری آویخته»

آرامگاه حافظ

این خانه پر از شعر است و این پنجره پربار، با چشم‌اندازی که انتها ندارد. نگاه کوچکی هم که به تاریخ شعر جهان بیاندازیم به این می‌رسیم که همه‌ی قصه‌های دیگر یک طرف، شعرهایی که شاعرهای ایرانی به جهانیان داده‌اند، یک طرف دیگر.

از حافظ که «بهترین شاعری‌ست که در زمین قدم گذاشته” و کنار شکسپیر و دانته اسمش را می‌برند تا خیام که کتاب رباعیاتش، دومین کتاب شعر پرفروش دنیا بوده. چه‌بسا که اولین یا همان پرفروش‌ترین شاعر در تاریخ شعر دنیا هم، رومی‌ِ همین خانه است.
در کنار این‌ها، شاعرهای بزرگ دیگری مثل سعدی، فردوسی، نظامی گنجوی و باباطاهر و صدها شاعر دیگر هستند که جای پای‌شان را در تاریخ شعر جهان گذاشته‌اند. با این‌همه طبعا لقب «زبان شعرها» تا قرن‌ها و شاید همیشه شایسته‌ی زبان فارسی‌ خواهد ماند.

داستان جالب: بعد از کتاب مقدس، رباعیات خیام اولین کتابی‌ست که بیشترین ترجمه‌ به زبان‌های دیگر و بیشترین میزان انتشار را در دنیا دارد.

داستان جالب دوم: نیچه فیلسوف درباره دیوان حافظ و شعرهایش گفته «معجزه واقعی هنر بشری که حتی گوته را هم مسحور کرده بود.»  و حتی شعری کوتاه در آثارش در خطاب به حافظ دارد.

و این قصه تا پنجره ۱۶۴۸۱۹۵ام ادامه خواهد داشت.

نوشته تو را ای کهن ۱۶۴۸۱۹۵ دوست دارم اولین بار در وبلاگ اسنپ تریپ. پدیدار شد.

درباره نویسنده: administrator

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *