یادداشتهای سفر به داکا و جاکارتا/بخش نخست

چهره خسته ظریف هم ،لبخند همیشگی او را از صورتش محو نمی کند. از اول تا آخر سالن هواپیما را آمده است و با همه خوش و بش کرده.با رسانه ای ها، هم.

محمد مهاجری

محمد مهاجری
محمد مهاجری

“مقصد ما ،داکا و مدت زمان پرواز،۵ساعت و تا ارتفاع ۳۵۰۰۰ پا،از مسیر کشورهای پاکستان و هند به بنگلادش می رویم” اینها را سرمهماندار هواپیما می گوید.

تیمی از وزارت امورخارجه به ریاست محمدجوادظریف برای یک سفر کوتاه به بنگلادش و سپس اندونزی می رود.

***

گرمای نیمروزی تهران را در کابین خنک هواپیما حس نمی کنم. با اوج گیری هواپیما،نگاهم از پنجره پرت می شود روی شهر. شهری که انگار از هوا جذابتر به نظر می آید. شهری پر از هیاهو،قصه،غصه،مشکلات اجتماعی و اقتصادی،یاس و امید ،دعواهای سیاسی، حاشیه سازی سلبریتی های سینمایی و ورزشی ،…
فاصله از زمین که بیشتر می شود،ابرهایی که گویی می خواهند ابهام و ایهام را توی چشمانم فرو کنند،جای منظره های شهر را می گیرند . بیخیال حرف زدنهای همکاران رسانه ای،میروم توی دنیای پر از خبرو تحلیلی که این روزها توی ذهنم تلنبار شده اند. در بین رخدادهای سیاسی،دیدارهای مقامات ایران مان با مقامات فرانسوی،اصرار و تکذیب ها در باره مذاکرات رودررو با ترامپ، ۱۵-۱۶میلیارد دلاری که فرانسوی ها به قول خودشان زور می زنند تا نصیب ما شود، گام سوم برجام و بازگشت وضعیت انرژی هسته ای به روزهای ماقبل برجام و… خبرهایی هستند که در ذهنم مرور می کنم.خبرهایی که محمدجواد ظریف،عنصر مشترک همه آنهاست.
نمی دانم هنوز دارم توی این خبرها غلت می خورم یا چشمهایم گرم شده است که آقای عارفی معاون مدیرکل دیپلماسی رسانه ای وزارت خارجه را کنار خودم می بینم. او را قبلا هم در بعضی جلسات دیده ام. مرد خوش برخورد لاغراندامی که موهایش را در دنیای دیپلماسی سپید کرده و لابد کفاره گناهانش! سروکله زدن با جماعت رسانه ای در این سن و سال است. با هم از خیلی چیزها حرف می زنیم . بیشتر شنونده است تا اینکه حرف بزند. لابد دلیلش این است که من گوش مفت پیدا کرده ام و…

***

وقت نماز،جنب وجوشی در هواپیما به وجود می آورد. فضای کم، صف منتظران اقامه نماز را طولانی می کند. همه سعی می کنند مستحبات را کم کنند تا بقیه ، از اول وقت فاصله شان زیاد نشود. تعقیبات نماز هم با شام کامل می شود!

***

زمان فرود در فرودگاه داکا حدود ده و نیم شب است. خبرنگاران طبق معمول برای ارتباط خبری شان دنبال اینترنت می گردند. ظریف در گفت وگوی کوتاهی علاوه بر اینکه به اهداف سفرش به بنگلادش اشاره می کند، خبر می دهد که ۵شنبه قرار است گام سوم برجام از طرف رئیس جمهور اعلام شود. او در واقع ، رسانه های دنیا را ترغیب می کند که گوش بخوابانند که ۲روز دیگر خبر مهمی را بشنوند.

رسیدن به هتل ، یعنی برخورداری از اینترنت. ان هم از نوع بدون فیلترش و البته نه حتی به سرعتی که در تهران مان داریم.
همکاران رسانه ای که چندساعت در فراق اینترنت به سر برده اند، حالا در لابی هتل، جبران مافات می کنند،آن هم چه جبرانی!
مسیر فرودگاه تا هتل را نیم ساعته آمده ایم. به نظرم شهر شلوغ بود،اما وقتی در هتل از یکی از دوستان سفارت می شنوم که مسیری که ما از فرودگاه به هتل آمده ایم،تقزیبا ویژه و کم تردد بوده، تماشاوتحمل ترافیک پرحجم فردا را به خودم وعده می دهم. شاید حدسش هم سخت نباشد. وقتی مردم زیادی آن وقت شب در خیابانها پلاس هستند،چرا نباید روز روشن، ترافیک شهر را گره نزنند؟

خبرآنلاین

ادامه دارد

The post یادداشتهای سفر به داکا و جاکارتا/بخش نخست appeared first on توریسم آنلاین.

درباره نویسنده: administrator

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *