دل نوشته بانوی شاعر جوان شیرازی درباره سیل شیراز/رسم ما با تو این نبود ای بهار!/عکس

سین سفره بی لبخند امسال مان جفت و جور شد در میانه  سیل غم ، سیل اشک . سیلی که روزها و روزهاست دست از سرمان بر نمی دارد .

فرنگیس شنتیا

در سکوت سرد سفره بی سکه و بی سوغات امسال ؛ شرمسار کدامین سین نداشته ی ما بودی ای بهار ! ما که خود هزاران سین سنگین سیلی های سال سخت را بر چهره داشتیم و چشم در چشم آیینه های دق ، دلمان تنها به آمدن تو خوش بود.
سقف های فرو ریخته ، دار و ندارهای بر آب رفته و ناله هایی که از گلو بیرون نمی آید … قرار ما با تو این نبود ای بهار! کمر خمیده مردان مان را زیر غمباران سالی که بر ما رفت ندیده بودی ؟ یا گونه رنگ پریده زنانی که با هیچ سیلی مکرری سرخ نمی شد ؟ آرزوهای آن جثه های مچاله درگل و لای را که دیروز از آب گرفته شدند ، چطور؟ وقتی به خانه هایمان پا گذاشتی از آرزوهای کودکانه آن ها پای سفره بی رنگ و روی هفت سین ، قلبت نمی لرزید ؟ به خواب هم می دیدی که همه دلخوشی مسافران کم توشه آب با خود ببرد تا بیشتر و بیشتر شرمنده بچه های خود باشند؟ .
ای بهار ! همه آن ها که سینه به سینه مژده تو را آوردند ، می گفتند دنیا دار مکافات است . می گفتند زمستان می رود و روسیاهی اش به ذغال می ماند . بدعهدی می کنی با ما ای بهار . سزاواران مکافات جای دیگری آرمیده اند. در سواحل امن . با جیب هایی پر از اختلاس های ۶ هزار میلیاردی .
سیل خانمان برانداز را با کودکی که قلکش از عیدی های پراز شرم پدر پر نشد چکار ‍؟ آن پدری که به جای هتل های هفت ستاره ی آن سوی آب ها ، شادی را را در یک چادر مسافرتی برای خانواده اش می جست ؛ چه حساب سنگینی داشت که به قیمت جان تسویه شد با او ؟ چه خانمان هایی بر آب رفت . چه ناله هایی دل را سوزاند . چه سقف هایی ویران شد . بی آن که آب در دل آقازاده ای تکان بخورد . بی آنکه آب به انبار دلال و احتکار گری بزند . بی آنکه آب ، آبروی ناکسان را ببرد
ای بهار دستمان به دامانت . روزگارمان را از این ابری تر نکن . رسم ما با تو این نبود ای بهار !

The post دل نوشته بانوی شاعر جوان شیرازی درباره سیل شیراز/رسم ما با تو این نبود ای بهار!/عکس appeared first on توریسم آنلاین.

درباره نویسنده: administrator

ممکن است دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *